قل قلی مامان و بابا

گل پسری ... قند عسلی ...

سلام قند عسلم . امروز مامانی نوبت سونوگرافی داشت . دل تو دل من و بابایی نبود که هرچی زودتر تورو از نزدیک ببینیم.  وقتی خانووم دکتر اومد اولش من تنها تو اتاق بودم . حسابی همه جای شما رو چک کرد . منم تو این مدت حسابی تماشات کردم و لذت بردم . آخرش هم بابایی اومد پیشمون. آقای دکتر اومد تو که نظر نهایی رو بدن و گفت که خداروشکر گل پسر ما خوبه خوبه و حسابی سر حال . اینم اولین عکست تو دل مامانی  ...
7 ارديبهشت 1393
1